مهدی ادرکنی | ||
[ سه شنبه 94/1/4 ] [ 11:9 صبح ] [ مهدی صادقیان ]
فدک جلوه ای کوچک از حق بزرگ آل الله مظلوم بود که . با وحشیانه ترین خوی منافقانه شان باز پسش گرفتند…. .
فدای مظلومیتت یا علیِ که اگر به دنبال بزرگترین
حق آل الله “حق ولایتت” رفته بودی
معلوم نبود امروز پس از 1400 سال
رنگی از اسلام و یادی از مظلومیت علی باقی مانده باشد
که ما به یاد غربتت اشک مهمان چشمهایمان کنیم…
فدای غربتت یا علی؛
آنگاه که در کنج خانه زانوی صبر در بغل داشتی
و برای شنیدن بانگ “الله اکبر
” و نام زیبای رسول الله بر ماذنه ها استخون در گلو نفس کشیدی…
فدای نفس نفس هایت؛
آنگاه که دستهایت را بستند و به دارالخلافه ات کشاندن
در یک چشم بر درب نیم سوخته داشتی…
تو گویی به همراه دستهایت نفسهایت را نیز گره می زنند…
… فدای دستهایت که اگر بسته نبود…
این شبها علی بر بالین فاطمه می نشیند
بغض می کند از اینکه امشب شاید شب آخر باشد
بغض می کند از کبودی ماه
علی تا صبح نمی خوابد
با هر گردش فاطمه در بستر هزار بار میمیرد
می گوید فاطمه جان، ببین می توانی بمانی ؛ بمان!
پس چه شد با علی همسفر ماندنت؟
و فاطمیه یک دهه نیست؛ که یک تاریخ است.
یک تاریخ پر از درد. یک تاریخ پر از غربت.
یک تاریخ پر از مظلومیت.
یک تاریخ پر از ایمان به تاراج رفته.
یک تاریخ پر از نفاق و کینه…
منبع : وب سایت بزرگ شبهاے تنهایے برچسبها: دلنوشته زیبای دهه فاطمیه [ سه شنبه 94/1/4 ] [ 11:8 صبح ] [ مهدی صادقیان ]
........
|